عجیب دنیایی است نازنین
بی همسفری، سفر میکنیم بر گرده تاریخ
و خوب میپنداریم که شاهکار خلقت را به نمایش گذاشته ایم...
عجیب دنیاییست که من و تو
بی همرهی آغاز کردهایم،
بی همرهی به پایان خواهیم رفت و
بی همرهی در سرود الهی رقصی با شکوه برپا خواهیم کرد.
عجیب دنیائیست؛ بنگر،
چگونه در تکاپوی هیچ، پستی و بلندیها را میپیماییم.
لحظهای ایستادن را از خود دریغ کردهایم تا مبادا در انعکاس هستی،
لحظهای سکوتمان ثبت شود و خوب میدانیم
که " اگر لحظهای سکوت کنیم، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد."
لحظهای سکوت نمیکنیم و می پنداریم که مبادا سخنش
از بار امانتی که به دوش میکشیم، سنگینتر باشد.