سفید و سیاه

نوشته‌های من

سفید و سیاه

نوشته‌های من

عجیب دنیایی است

عجیب دنیایی است نازنین
بی همسفری، سفر می‌کنیم بر گرده تاریخ
و خوب می‌پنداریم که شاهکار خلقت را به نمایش گذاشته ایم...
عجیب دنیاییست که من و تو
بی همرهی آغاز کرده‌ایم،
بی همرهی به پایان خواهیم رفت و
بی همرهی در سرود الهی رقصی با شکوه برپا خواهیم کرد.
عجیب دنیائیست؛ بنگر،
چگونه در تکاپوی هیچ، پستی و بلندی‌ها را می‌پیماییم.
لحظه‌ای ایستادن را از خود دریغ کرده‌ایم تا مبادا در انعکاس هستی،
لحظه‌ای سکوتمان ثبت شود و خوب می‌دانیم
که " اگر لحظه‌ای سکوت کنیم، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد."
لحظه‌ای سکوت نمی‌کنیم و می پنداریم که مبادا سخنش
از بار امانتی که به دوش می‌کشیم، سنگینتر باشد.

نظرات 2 + ارسال نظر
! یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com

تنها باید رفت
حتی بدون تنهایی
با دستانی تهی
... حتی با حسرت تهی بودن
با فکر تنها یک مشت خالی

* * *

تنها خواهی رفت
تنها می روم
مثل دو خط موازی
یا شاید یک زاویه
که هر چه پیش می رویم
فاصله ها فزونی می گیرد

* * *

وای از انتهای پایان
به پایان می رسیم
و آن روز ... شاید
در ابتدای
خستگی برای رفتن باشیم
خدای من ... مهربان خدای من
لحظه ایی مکث کن
و شکست شاهانه را
به نظاره بنشین
شاید تو
صدای خسته من باشی

------------
دیزاین و قالبی قشنگی رو برای وبلاگتون انتخاب کردین
برات آرزوی موفقیت دارم
---------

نوشته های خاموشم نظاره گری را به انتظار نشسته
ملک نصر و کامروا باشی
!

غزل دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:51 ق.ظ http://imagicgirl.blogsky.com

اگر لحظه ای سکوت کنیم شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد
این یه واقعیته اگه ما لحظه ای خودمون رو به خدا بسپاریم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد