سالی در چند ماه اخیر دچار یک احساسی شده بود که خودش هم درک درستی از اون نداشت. احساس عصبانیت و تنفر از یکسری از افرادی که در زندگیش حضور داشتند. چند وقتی بود که با خیلی از افرادی که برخورد می کرد یا حتی به اونا فکر می کرد بی پرده تو دلش می گفت که از اون بدم میاد... ازش متنفرم... چه آدم بی ادبی... نمی خواهم هیچ وقت ببینمش... و این احساسات داشت کم کم شروع به خوردن روحش می کرد...
تصمیم گرفت که پیش استادش بره و این مسئله را با اون در میان بگذاره...
وقتی مسئله را با استادش در میان گذاشت استاد به او گفت: سعی کن علت عصبانیت و تنفرت را از اون آدمها پیدا کنی! اگر خوب می دونی چرا ازشون متنفری... یا عصبانی... چون در زندگی تو همیشه یک رفتاری داشتند که تو رو عذاب می دادند... و حالا داره جلوه نمایی می کنه... سعی کن به همون جایی که حس تنفر ازشون داری بری و اونا را به خاطر کاری که با تو کردن و احساسی که در تو ایجاد کردن ببخشی... تک تک اونارو... و بپذیری که اونا خواسته یا ناخواسته راه دیگری بلد نیستند که در زندگیشون پیش بگیرند.... شیوه زندگی اونا همین بوده و هست و خواهد بود و تو نباید به خاطر کاری که بلد نیستند از اونا خشم داشته باشی...
و استاد ادامه داد: نگذار که انرژی خشم اونها تو را از حرکت در زندگیت نگه داره... ببخش و بپذیرشون... همون طور که هستند... با همه کاستی هاشون...
سلام مونا. خوبی. وبلاگت جالبه. ولی این داستانای خودته یا از جایی کپی میکنی؟؟؟ هر چی هست امیدوارم که روز به روز موفق تر باشی. به دیدار ما هم بیا. منتظرتم. در ضمن نظر یادت نره.
سلام دوست عزیز وبلاگتان را مشاهده کردم ومطالب درخور توجهی داشتید.
چنانچه تمایل به تبادل لینک با سایت ما دارید به آدرس زیر مراجعه کنید و طبق راهنمایی داخل صفحه بعد از درج لینک ما در سایت لینک خود را ثبت کنید:
http://www.farsidl.com/page.php?6
(صفحه تبادل لینک)
با تشکر تیم مدیریت سیستم های آنلاین شرکت جاوید گشت ایرانیان