سفید و سیاه

نوشته‌های من

سفید و سیاه

نوشته‌های من

شبگرد عاشق

شبگردی عاشقم
رها شده‌ در کوچه باغهای زندگی
پرسه می‌زنم بودنم را تا شاید،
تکه‌ای از نان "خرد" صدقه‌ام دهند
تا هر شب سری سنگین از ندانسته‌ها بر بالین ننهم،
و این شب بی‌همنشین را،
ّبی هیچ خواب آشفته‌ای به صبح نرسانم
صبحی که شاید خود، آغاز شب دیگری باشد...
شبگردی عاشقم
سرگشته‌ای از دیار غربت،
بر زمین رهایم کرده‌اند، بهر کدامین گناه یا ثواب،
هیچ نمی‌دانم....
گم شده‌ام در پیچهای تودرتوی جاده‌های افکارم.
از بودنم خبرم دهید
تا درد بی دردی را "سنگین سنگین بر دوش نکشم"...
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام با تشکر از زحماتتون اگر فرصت داشتید یک سری به این ادرس بزنید مطالبش بسیار جالبwww.alcoran.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد