سفید و سیاه

نوشته‌های من

سفید و سیاه

نوشته‌های من

مارمولک

جل الخالق

اینجا یه چیزایی آدم می بینه که شاخ به معنای واقعی در میاره... پریشب من و یلدا نشسته بودیم داشتیم تلویزیون نگاه می کردیم، دیدیم ۳ تا مارمولک( که اینجا بهشون می گن گیگو) از پشت تابلوهای بالای تلویزیون آمدن بیرون... از اونجایی که اینجا خیلی با طبیعت دوستانه برخورد می کنن، دیدن مارمولک توی خونه، یکی از ساده ترین و البته بهترین چیزایی که می تونه پیش بیاد چون حداقل باهات کاری نداره و تمیزه و پشه ها را هم میخوره... به خاطر همین منو یلدا انگار که یکی از هم خونه ای هامون را دیدیم، هیچ توجهی نکردیم و برنامه را نگاه کردیم.... ولی یک خورده که گذشت... که مارمولکها رفتند توی راهرو تا برای خودشون گشتی بزنند، یهو یک صدای عجیبی شنیدیم... انگار که یه جوجه کلاغ توی راهرو گیر افتاده... جفتمون یهو خشکمون زد... یلدا بلند شد،‌با احتیاط چراغ راهرو را روشن کرد و یک نگاهی کرد... آمد نشست... گفت هیچی نبود...

دیشب که دوباره نشسته بود و داشت تلویزیون نگاه می کرد با تعجب ا آمد بالا و گفت: میدونی دیشب صدای همون مارمولکا بود که شنیدیم؟؟؟... گفتم: یلدااااااااااااااااا، آخه مارمولک که صدا نداره.... گفت: صبر کن، صبح از مارگارت می پرسیم!!!... صبح که از مارگارت پرسیدیم... یه جوری با تعجب گفت آره، که انگار ازش پرسیده بودیم، درخت برگ داره؟؟؟

جل الخالق، شما می دونستید که مارمولک صدا داره؟؟ شایدم مارمولکای اینجا صدا داره؟؟ به نظر شما مارمولک صدا داره؟؟ شما تا حالا صدای مارمولکای ایرانو شندید؟؟ می دونستید که صداش خیلی هم بلنده؟؟ فقط من نمی دونستم که مارمولک صدا داره؟؟؟

نظرات 6 + ارسال نظر
اشک ها و لبخندها یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:55 ق.ظ http://marysheet.mihanblog.com

دوست عزیز وبلاگنویسم خسته نباشید...واقعا وبلاگ زیبا و نوشته های جالبی دارید از این رو خوشحال میشم به کلبه ی محقر و کوچک منم یه سری بزنید و من رو هم با حضورتون خوشحال و مستفید کنید.
منتظرم و خدانگهدار

داریوش یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:07 ق.ظ

خوب این که کاری نداره .. اگه خواستی برگردی ایران چند تا از اون مارمولکهای صدادار رو بیار ایران و تا اینجا تولید مثل کنن و مارمولکهای اینجا هم صدا دار بشن ... البته اگه در هنگام رویت زنده بمونن

مریم یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 08:52 ق.ظ

مونا جونم عزیزم اون دیگه مارمولک نبود اون یک گودزیلاست که خودش رو شکل مارمولک کرده .

غزل یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:22 ق.ظ

با با جان من هی می گم اونجا یه چیزی داره ، فرقی داره تو هی بگو نه ! اونجا شکل اینجا است . دیگه فرق به این مشخصی که مارمولک هم صدا داره ! حالا تو هی بگو من می خوام برگردم ... همینه دیگه !

ری را دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:53 ق.ظ http://www.rirayeheshgh.blogsky.com



سلام

وبلاگ زیبایی داری

موفق باشی

خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی

بای

مردی که مرده بود دوشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 06:51 ب.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

من فکر میکنم اگر هم از صوت برای ایجاد ارتباط استفاده کنند....یا فرا صوت هستد و یا فرو صوت.....و ما قادر به شنیدن صداشون نیستیم......دعوتت میکنم به وب من سر بزنی....تا بعد ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد