فریاد دارم... فریاد از انسان
فراموشم کنید ... فراموشم کنید و بگذارید تا در درد انسان بودنم بمانم...
درد هم آغوشی با احساس؛ درد گناه دوست داشتن؛ درد حضور منطق؛ درد فریاد دیگران
فراموشم کنید و بگذارید تا با فراموشی پیوند بخورم؛
در فضایی که نه انسان هست، نه احساس و نه منطق
بگذارید تا نبینم، نشنوم، نخواهم، نگویم، ندانم...
یگذارید تا فراموش شوم،
تا در فراموشی مطلق غوطه ور شوم، سبک شوم، رها شوم
و خاموش شوم، و خاموش بمانم و به خاموشی خود ببالم...
فراموشم کنید...
مونا جونم من چطوری آخه فراموشت کنم؟؟؟؟؟؟؟؟
من نمی زارم خاموش بشی:(