((خواجه مجو که من منم .من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم . من نه منم نه من منم))
دیدمت در پس پردههای پندار که
صبور و بی آلایش گام برمیداشتی و من
چه بی صبرانه نظارهات میکردم، گویی که
به سوی من گام برمیداری و من هیچ نمیدانستم
که این تمامی هستی من است که با چشمانت
از سویی به سوی دیگر میرود،
و هیچ نمیدانستم که سالهاست در گوشهای بیتوته کردی و من
چه تشنه لبان به دیدارت آمده بودم.
حلقه ایی بر گردنم افکنده دوست ... میکشد هر جا که خاطر خواه اوست
man to am to mani hala man ... yaa to?:P