من گم شدهام
در هزارتوی افکارم
در اعماق احساسم
در گوشهای از این شهر، این شهر نه چندان بزرگ، نمیدانم
شاید هم بزرگ
با ْآدمهای همه رنگ
من گم شدهام
بی هیچ خاطرهای، بی هیچ آرزویی،
من در امروز گم شدهام،
شاید صدای فرداها بیدارم کند.
من در این پهنای بی انتها، بی یارو تنها، در این فضای پوچ و تهی
گم شدهام.
سلام
شعر زیبای نوشتی.
واقعا احساس گم بودن فکر کنم خوب نباشه
امیدوارم شاد بشی
مونا کجا گم شدی پیدات کنم ؟
عزیزم اگه گم شدی به نزدیک ترین پلیس مراجعه کن